این رشته ی من و توز عالم گسستنی است
ای مرغ تیز پر قفس تن شکستنی است
ای هرزه گرد بیهوده گو خود درنگ چیست
این کوره راه عمر نه جای نشستنی است
بگذراز این جهان که نه چیز یست د ید نی
پیمانه ایست خالی و جامی شکستنی است
خود خواهی تو دانه و فکر و خیال دام
زین دام و دانه جم و روان تو خستنی است
آسوده صوفی که زبند من و تو رست
راه سلامت آری از این بند رستنی است
مرغ دل که یافت پرو بال همتی
از بام خود پرید که دانست جستنی است
نویسنده: بیقرار(شنبه 86/8/26 ساعت 12:20 عصر)